سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با رغبت به آنچه نزد خداوند است، با اودوستی کن [امام علی علیه السلام]

اعتمادبهنفس در 10 روز

ارسال‌کننده : مهدی در : 89/6/26 7:38 عصر


به خودتان عشق بورزید
شرط اساسی اعتمادبه‌نفس، خودشیفتگی و اساسی‌ترین
مانع آن، خودشکنی است. برای اینکه اعتمادبه‌نفس

داشته باشید،
باید خودشیفته گردید. باید عاشق جسم و روح بود و شناخت و درک درستی از
خویشتن خویش

داشته باشید. شما در حقیقت، برگزیده? آفریدگان خدائید.
چرا که خداوند خطاب به انسان می‌فرماید: ”ای

انسان، من از
روح خودم در تو دمیدم" شاید درک همین یک جمله، اعتمادبه‌نفس را در شما به
کمال برساند. در

حقیقت، مقدمه? عشق به خود، عشق الهی است. شما تنها
زمانی احساس پستی و خواری می‌کنید که خود

را درست نشناخته و به حقیقت انسان بودن خود پی نبرده
باشید. 

خود را تشویق و ستایش کنید

به خاطر
کوچکترین کار خوبی که انجام می‌دهید، خود را ستایش و تشویق کنید. شما عادت
کرده‌اید برای

کارهای بد و نادرست خود، هزاران بار خود را سرزنش
کنید؛ اما یک بار هم خود را شایسته? تشویق و ستایش

ندانسته‌اید.
هیچ کدام از کارهای مثبت خود را کوچک و بی‌اهمیت تلقی نکنید. 

سلامت
باشید 

اعتمادبه‌نفس تا حد فراوانی به میزان سلامت جسم و روح
بستگی دارد. به‌طور معمول، افرادی که بیماری‌های

جسمی و روحی
داشته باشند، از اعتمادبه‌نفس خوبی برخوردار نیستند. خشم، رنجش، ترس،
اضطراب، کینه،

حسادت و بیماری‌های روحی و ذهنی باعث می‌شد کاهش
اعتمادبه‌نفس شما به مراتب بیشتر گردد.

اعتمادبه‌نفس،
خودپرستی نیست 

خودشیفتگی با خودپرستی متفاوت است. شخصی که روح عالی
اعتمادبه‌نفس در او است، به خود و دیگران

عشق می‌ورزد؛ چون خود و دیگران را نشانه‌هائی از
آفریدگار می‌داند. شما باید همواره متوجه باشید که برای

خود و
دیگران، همزمان ارزش قائل شوید. هم وقتی را برای رسیدن به خود و نیازهای
خود در نظر بگیرید و هم

وقتی را به دیگران اختصاص دهید و در هر زمان با عشق،
به خود و دیگران خدمت کنید. 

احساس شایستگی کنید

اعتمادبه‌نفس، احساس شایستگی نمودن است. خداوند
فرموده‌اند: ”ما انسان را شبیه به خود آفریدیم" بنابراین

تمامی
صفت‌های خداوندی هر چند نه به طور مطلق، در ما به ودیعه نهاده شده است.
تصور اینکه ما لیاقت

موهبت‌های بزرگ را نداریم، به معنی نفی ارزش‌های الهی
و ناسپاسی است. وقتی در حال استفاده از موهبتی

هستید، به
خود یادآوری کنید که من شایستگی این و بیشتر از این را دارم. 

از
موهبت‌های الهی لذت ببرید.

خود را از موهبت‌های الهی محروم نکنید. هر محرومیتی
که به درازا بکشد، عدم شایستگی را به ذهن القاء

می‌کند. با
چشم بازتری به جهان اطراف خود نگاه کنید. چه امکانات بی‌شماری دارید که از
آنها استفاده

نکرده‌اید. بهره بردن یعنی احساس عدم شایستگی و این
احساس، یعنی از بین بردن اعتمادبه‌نفس، بدون

احساس گناه
از موهبت‌های الهی لذت ببرید. 

احساس گناه بزرگترین مانع است 

یکی از
بزرگترین مانع‌های اعتمادبه‌نفس شما، احساس گناه است. احساس گناه،
اعتمادبه‌نفس را در شما

سرکوب و نابود می‌کند. شایع‌ترین احساس گناه، این است
که شما براساس نظام ارزشی و وجدان خود عمل

نکنید.
بهترین شیوه برای تغییر دادن خود و مسلط شدن بر شرایط، عشق ورزیدن به
خویشتن است. 

خود را سرزنش نکنید

پیامد احساس گناه که نقش اصلی را در از بین بردن
اعتمادبه‌نفس بازی می‌کند، سرزنش خود است. سرزنش

خود یک
برخورد بسیار خشن و ناملایم با خود است. غصه خوردن، غذا نخوردن، اعتصاب غذا
کردن، عصبانی

شدن و ... از جمله برخوردهای خشن با خود می‌باشد. اگر
دوست‌دار خود هستید، نباید با خود تند برخورد
کنید. 

بیان و ذهنیت مثبت داشته باشید

وقتی قرار
است شما هر روز رشد کنید و شخصیتی کامل‌تر و بهتر باشید، نسبت به تصمیم و
آینده? خود با بیان

مثبت حرف بزنید. نگوئید: ”اعتمادبه‌نفس ندارم"،
”اراده‌ام ضعیف است"، ”مضطرب هستم" و ... به‌جای آنکه با

بیان منفی از
خود حرف بزنید، به خود بگوئید: ”هر روز و هر شب شخصیت من از هر جهت، بهتر و
بهتر می‌شود و

اعتمادبه‌نفس من روز به روز بیشتر و بیشتر می‌گردد". 

غلبه
بر ترس

یک مانع بزرگ اعتمادبه‌نفس، ترس است. بهترین و
مؤثرترین راه غلبه بر ترس، اقدام است. در روانشناسی ترس

گفته می‌شود
به هر آنچه که از آن می‌ترسید، نزدیک شوید و در آن فرو روید. اگر از
کنفرانس دادن می‌ترسید،

تنها راه‌حل شما کنفرانس دادن است. بار اول ممکن است
از ترس، صدایتان بلرزد و نفس، کم بیاورید؛ اما با این

وجود، دفعه?
بعد برایتان آسانتر خواهد بود. 

در پی کسب موفقیت، هر چند کوچک باشید 

اگر هدف‌های
بزرگی دارید، ولی اعتمادبه‌نفس ندارید، این هدف‌ها خطرناک هستند. هدف‌های
کوچک و

موفقیت‌های سریع و کوتاه‌مدت، بسیار بهتر است. حتی
هدف‌های بزرگتان را به هدف‌های کوچک تبدیل کنید و

مرحله به
مرحله سعی کنید به این هدف‌های کوچک برسید تا هدف نهائی و بزرگ شما عملی
شود. 

همیشه تبسم بر لب داشته باشید

اولین نماد
درونی اعتمادبه‌نفس، رضایت خاطر است. شما برای اینکه در خود اعتمادبه‌نفس
ایجاد کنید، باید حالت

تبسم بگیرید. بدون تبسم از منزل خارج نشوید. از همه
مهمتر، در تنهائی هم تبسم داشته باشید. تبسم و

خندیدن،
”هورمونی" را در مغز ترشح می‌کند که ترشح این هورمون هنگام درد، سبب تسکین
درد می‌شود.

به‌خصوص هنگام وقوع مشکل، لبخند بزنید. 

حالت افراد
موفق را به خود بگیرید.

حالت، کسانی را به خود بگیرید که موفق، مصمم، پرتلاش و
با اعتمادبه‌نفس هستند. در کمال آرامش، قدم‌ها را

محکم
برداشته، با چهره‌ای متبسم و روئی گشاده راه بروید، حالتی به خود بگیرید که
گوئی از زندگی خود، کمال

رضایت را دارید و هدف‌دار و جهت‌دار هستید.

تنفس عمیق
را تمرین کنید.

تمام افراد افسرده و کم‌روحیه، بدون استثناء، تنفس
سطحی دارند. میزان تبادل هوا در هر دم و بازدم، بسیار کم

است. وقتی
شما دم و بازدم عمیق دارید، اکسیژن بیشتری به مغز خود می‌رسانید. در نتیجه،
کارآئی مغز
افزایش می‌یابد. 

به خود مسلط
باشید. 

با ورزش می‌توانیم عضله‌های خود را از خمودگی درآورده و
نیروی جسمی را افزونی بخشیم. تسلط بر جسم،

توانائی جسمی
و روحی و تسلط بر عواطف و امیال را به ارمغان می‌آورد که منجر به
اعتمادبه‌نفس می‌شود. در

برنامه? روزانه? خود، زمانی را برای ورزش در نظر
بگیرید. 

ارتباط با خدا و نیروی توکل 

به خدا توکل
کنید. هر چه ارتباط شما با خدا نزدیکتر باشد، اعتمادبه‌نفس بیشتری را در
خود تجربه می‌کنید و هر

چه ارتباط شما با خدا محدودتر گردد، ترس و اضطراب
بیشتری بر شما چیره می‌شود. ارتباط با خدا به شما نیرو
می‌دهد.

کمک به دیگران 

کمک به دیگران، این نکته را در ذهن تثبیت می‌کند که
من آنقدر توانا هستم که می‌توانم به دیگران کمک کنم.

اعتمادبه‌نفس
واقعی زمانی در شما شکل می‌گیرد که بخشی از وقت خود را به دیگران اختصاص
دهید. البته

کمک‌هائی که دیگران را به شما وابسته می‌کند، به هیچ
وجه کمک نیستند و در حقیقت نوعی ظلم و ستم
به‌شمار
می‌روند.

خود رابه دیگران وابسته نکنید 

اعتمادبه‌نفس
با هر نوع وابستگی منافات دارد. شما به‌کار خود وابسته نیستید. با خود
تأکید کنید کار شما است

که به شما و انرژی و توانائی شما وابسته است. هیچ‌کس
نمی‌تواند اسباب آرامش و رضایت شما را فراهم کند

به‌جز
خودتان، مراقب باشید دوست داشتن و علاقه? شما ابتدا متوجه خود شما باشد و
بعد متوجه دیگران. خود

را تحت هیچ شرایطی به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکنید.
شما دیگری را همیشه به خاطر روح انسانی و رفتار

او باید دوست
بدارید تا این دوست داشتن، روح انسانی شما را درهم نشکند. 

سعی نکنید
همه را راضی نگه دارید

کسانی‌که می‌خواهند همه از آنان راضی باشند، در واقع
در تلاش هستند که خود نباشند. کسی که می‌خواهد

همه از او
راضی باشند، مجبور است در آن واحد، ارزش‌ها، باورها و سلیقه‌های مختلفی را
بپذیرد. این افراد در ”خودشیفتگی" ضعف دارند. 

برای خود
ارزش و احترام قائل باشید.
+ نوشته
شده در  ساعت   توسط نقل قول از بزرگان  

< type="text/java">GetBC(62); ,width=500px,height=500px")">یک نظر






به خودتان عشق بورزید
شرط اساسی اعتمادبه‌نفس، خودشیفتگی و اساسی‌ترین
مانع آن، خودشکنی است. برای اینکه اعتمادبه‌نفس

داشته باشید،
باید خودشیفته گردید. باید عاشق جسم و روح بود و شناخت و درک درستی از
خویشتن خویش

داشته باشید. شما در حقیقت، برگزیده? آفریدگان خدائید.
چرا که خداوند خطاب به انسان می‌فرماید: ”ای

انسان، من از
روح خودم در تو دمیدم" شاید درک همین یک جمله، اعتمادبه‌نفس را در شما به
کمال برساند. در

حقیقت، مقدمه? عشق به خود، عشق الهی است. شما تنها
زمانی احساس پستی و خواری می‌کنید که خود

را درست نشناخته و به حقیقت انسان بودن خود پی نبرده
باشید. 

خود را تشویق و ستایش کنید

به خاطر
کوچکترین کار خوبی که انجام می‌دهید، خود را ستایش و تشویق کنید. شما عادت
کرده‌اید برای

کارهای بد و نادرست خود، هزاران بار خود را سرزنش
کنید؛ اما یک بار هم خود را شایسته? تشویق و ستایش

ندانسته‌اید.
هیچ کدام از کارهای مثبت خود را کوچک و بی‌اهمیت تلقی نکنید. 

سلامت
باشید 

اعتمادبه‌نفس تا حد فراوانی به میزان سلامت جسم و روح
بستگی دارد. به‌طور معمول، افرادی که بیماری‌های

جسمی و روحی
داشته باشند، از اعتمادبه‌نفس خوبی برخوردار نیستند. خشم، رنجش، ترس،
اضطراب، کینه،

حسادت و بیماری‌های روحی و ذهنی باعث می‌شد کاهش
اعتمادبه‌نفس شما به مراتب بیشتر گردد.

اعتمادبه‌نفس،
خودپرستی نیست 

خودشیفتگی با خودپرستی متفاوت است. شخصی که روح عالی
اعتمادبه‌نفس در او است، به خود و دیگران

عشق می‌ورزد؛ چون خود و دیگران را نشانه‌هائی از
آفریدگار می‌داند. شما باید همواره متوجه باشید که برای

خود و
دیگران، همزمان ارزش قائل شوید. هم وقتی را برای رسیدن به خود و نیازهای
خود در نظر بگیرید و هم

وقتی را به دیگران اختصاص دهید و در هر زمان با عشق،
به خود و دیگران خدمت کنید. 

احساس شایستگی کنید

اعتمادبه‌نفس، احساس شایستگی نمودن است. خداوند
فرموده‌اند: ”ما انسان را شبیه به خود آفریدیم" بنابراین

تمامی
صفت‌های خداوندی هر چند نه به طور مطلق، در ما به ودیعه نهاده شده است.
تصور اینکه ما لیاقت

موهبت‌های بزرگ را نداریم، به معنی نفی ارزش‌های الهی
و ناسپاسی است. وقتی در حال استفاده از موهبتی

هستید، به
خود یادآوری کنید که من شایستگی این و بیشتر از این را دارم. 

از
موهبت‌های الهی لذت ببرید.

خود را از موهبت‌های الهی محروم نکنید. هر محرومیتی
که به درازا بکشد، عدم شایستگی را به ذهن القاء

می‌کند. با
چشم بازتری به جهان اطراف خود نگاه کنید. چه امکانات بی‌شماری دارید که از
آنها استفاده

نکرده‌اید. بهره بردن یعنی احساس عدم شایستگی و این
احساس، یعنی از بین بردن اعتمادبه‌نفس، بدون

احساس گناه
از موهبت‌های الهی لذت ببرید. 

احساس گناه بزرگترین مانع است 

یکی از
بزرگترین مانع‌های اعتمادبه‌نفس شما، احساس گناه است. احساس گناه،
اعتمادبه‌نفس را در شما

سرکوب و نابود می‌کند. شایع‌ترین احساس گناه، این است
که شما براساس نظام ارزشی و وجدان خود عمل

نکنید.
بهترین شیوه برای تغییر دادن خود و مسلط شدن بر شرایط، عشق ورزیدن به
خویشتن است. 

خود را سرزنش نکنید

پیامد احساس گناه که نقش اصلی را در از بین بردن
اعتمادبه‌نفس بازی می‌کند، سرزنش خود است. سرزنش

خود یک
برخورد بسیار خشن و ناملایم با خود است. غصه خوردن، غذا نخوردن، اعتصاب غذا
کردن، عصبانی

شدن و ... از جمله برخوردهای خشن با خود می‌باشد. اگر
دوست‌دار خود هستید، نباید با خود تند برخورد
کنید. 

بیان و ذهنیت مثبت داشته باشید

وقتی قرار
است شما هر روز رشد کنید و شخصیتی کامل‌تر و بهتر باشید، نسبت به تصمیم و
آینده? خود با بیان

مثبت حرف بزنید. نگوئید: ”اعتمادبه‌نفس ندارم"،
”اراده‌ام ضعیف است"، ”مضطرب هستم" و ... به‌جای آنکه با

بیان منفی از
خود حرف بزنید، به خود بگوئید: ”هر روز و هر شب شخصیت من از هر جهت، بهتر و
بهتر می‌شود و

اعتمادبه‌نفس من روز به روز بیشتر و بیشتر می‌گردد". 

غلبه
بر ترس

یک مانع بزرگ اعتمادبه‌نفس، ترس است. بهترین و
مؤثرترین راه غلبه بر ترس، اقدام است. در روانشناسی ترس

گفته می‌شود
به هر آنچه که از آن می‌ترسید، نزدیک شوید و در آن فرو روید. اگر از
کنفرانس دادن می‌ترسید،

تنها راه‌حل شما کنفرانس دادن است. بار اول ممکن است
از ترس، صدایتان بلرزد و نفس، کم بیاورید؛ اما با این

وجود، دفعه?
بعد برایتان آسانتر خواهد بود. 

در پی کسب موفقیت، هر چند کوچک باشید 

اگر هدف‌های
بزرگی دارید، ولی اعتمادبه‌نفس ندارید، این هدف‌ها خطرناک هستند. هدف‌های
کوچک و

موفقیت‌های سریع و کوتاه‌مدت، بسیار بهتر است. حتی
هدف‌های بزرگتان را به هدف‌های کوچک تبدیل کنید و

مرحله به
مرحله سعی کنید به این هدف‌های کوچک برسید تا هدف نهائی و بزرگ شما عملی
شود. 

همیشه تبسم بر لب داشته باشید

اولین نماد
درونی اعتمادبه‌نفس، رضایت خاطر است. شما برای اینکه در خود اعتمادبه‌نفس
ایجاد کنید، باید حالت

تبسم بگیرید. بدون تبسم از منزل خارج نشوید. از همه
مهمتر، در تنهائی هم تبسم داشته باشید. تبسم و

خندیدن،
”هورمونی" را در مغز ترشح می‌کند که ترشح این هورمون هنگام درد، سبب تسکین
درد می‌شود.

به‌خصوص هنگام وقوع مشکل، لبخند بزنید. 

حالت افراد
موفق را به خود بگیرید.

حالت، کسانی را به خود بگیرید که موفق، مصمم، پرتلاش و
با اعتمادبه‌نفس هستند. در کمال آرامش، قدم‌ها را

محکم
برداشته، با چهره‌ای متبسم و روئی گشاده راه بروید، حالتی به خود بگیرید که
گوئی از زندگی خود، کمال

رضایت را دارید و هدف‌دار و جهت‌دار هستید.

تنفس عمیق
را تمرین کنید.

تمام افراد افسرده و کم‌روحیه، بدون استثناء، تنفس
سطحی دارند. میزان تبادل هوا در هر دم و بازدم، بسیار کم

است. وقتی
شما دم و بازدم عمیق دارید، اکسیژن بیشتری به مغز خود می‌رسانید. در نتیجه،
کارآئی مغز
افزایش می‌یابد. 

به خود مسلط
باشید. 

با ورزش می‌توانیم عضله‌های خود را از خمودگی درآورده و
نیروی جسمی را افزونی بخشیم. تسلط بر جسم،

توانائی جسمی
و روحی و تسلط بر عواطف و امیال را به ارمغان می‌آورد که منجر به
اعتمادبه‌نفس می‌شود. در

برنامه? روزانه? خود، زمانی را برای ورزش در نظر
بگیرید. 

ارتباط با خدا و نیروی توکل 

به خدا توکل
کنید. هر چه ارتباط شما با خدا نزدیکتر باشد، اعتمادبه‌نفس بیشتری را در
خود تجربه می‌کنید و هر

چه ارتباط شما با خدا محدودتر گردد، ترس و اضطراب
بیشتری بر شما چیره می‌شود. ارتباط با خدا به شما نیرو
می‌دهد.

کمک به دیگران 

کمک به دیگران، این نکته را در ذهن تثبیت می‌کند که
من آنقدر توانا هستم که می‌توانم به دیگران کمک کنم.

اعتمادبه‌نفس
واقعی زمانی در شما شکل می‌گیرد که بخشی از وقت خود را به دیگران اختصاص
دهید. البته

کمک‌هائی که دیگران را به شما وابسته می‌کند، به هیچ
وجه کمک نیستند و در حقیقت نوعی ظلم و ستم
به‌شمار
می‌روند.

خود رابه دیگران وابسته نکنید 

اعتمادبه‌نفس
با هر نوع وابستگی منافات دارد. شما به‌کار خود وابسته نیستید. با خود
تأکید کنید کار شما است

که به شما و انرژی و توانائی شما وابسته است. هیچ‌کس
نمی‌تواند اسباب آرامش و رضایت شما را فراهم کند

به‌جز
خودتان، مراقب باشید دوست داشتن و علاقه? شما ابتدا متوجه خود شما باشد و
بعد متوجه دیگران. خود

را تحت هیچ شرایطی به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکنید.
شما دیگری را همیشه به خاطر روح انسانی و رفتار

او باید دوست
بدارید تا این دوست داشتن، روح انسانی شما را درهم نشکند. 

سعی نکنید
همه را راضی نگه دارید

کسانی‌که می‌خواهند همه از آنان راضی باشند، در واقع
در تلاش هستند که خود نباشند. کسی که می‌خواهد

همه از او
راضی باشند، مجبور است در آن واحد، ارزش‌ها، باورها و سلیقه‌های مختلفی را
بپذیرد. این افراد در ”خودشیفتگی" ضعف دارند.



<>

آموزش هیپنوتیزم

ارسال‌کننده : مهدی در : 89/6/26 7:36 عصر

در ابتدای بحث اصلی هیبنوتیزم به تعریف بعضی از مفاهیم اصلی هیبنوتیزم می
پردازیم. دانستن تعریف علمی این مفاهیم شما را در پیگیری بهتر موضوع یاری
می دهد. هیبنوتیزم : یک تغبیر گذاری ذهنی است که با تغییر در درک، تصویر
سازی ، تلقین پذیری وتمرکز همراه بوده و با تلقین پدید می آید. هیبنوتیزم
با پدیده هایی چون انفکاک همراه است. هیبنوتیزور : کسی که اقدام به عمل
هیبنوتیزم می کند اما بصورت علمی و حرفه ای به کسی هیبنوتیزور می گویند که
بتواند 70% از مردم را با استفاده از تکنیکهای مناسب به خلسه فرو برد. سوژه
: کسی که تحت عملیات هیبنوتیزم قرار می گیرد به بیان دیگر کسی که عمل
هیبنوتیزم و سیر آن را تجربه می کند (نه آنکه الزاماً به خلسه فرو رود.)
ضمیرآگاه و ضمیر نا خودآگاه : تعاریف بسیار و در عین غیر جامعی از آْنها در
دست داریم. واقعیت این است که بسیاری از مفاهیم براحتی قابل تعریف کردن
نیستند. از کسانی که در مورد آگاه و ناخودآگاه بحثهای جالب توجهی ارائه و
نقش اساسی ایفا کرده اند فروید جایگاهی ویژه دارد. ضمیر آگاه جایگاه دانسته
های معمول ماست. تفکر انتزاعی یا همین فکر استدلالی ما مربوط به ضمیر آگاه
ماست. اما ضمیر ناخودآگاه جایگاه عظمیمی است که آروزها، امیال، عواطف،
احساسات و آن چیزهایی که فراموش شده، سرکوب گردیده و واپس خورده، به انجا
سرازیر می شود. تفکر ضمیر ناخودآگاه قیاسی بوده و از این رو زبان صحبت کردن
با ضمیر ناخودآگاه ، با زبان متعارف اندکی تفاوت دانسته و تابع قواعد
خاصیت که رعایت آنها باعث بهتر شدن نتیجه های دلخواه می گردد. جزئیات
بیشتررا بعداً توضیح خواهم داد. خود هیبنوتیزم : تکنیکی که با آن شخص می
تواند خود را به جلسه هیبنوتیزمی فرو برد. توضیح اینکه تکنیک خود هیبنوتیزم
نسبت به هیبنوتیزم بسیار ساده تر بوده و طی ساعات محدودی شخص می تواند آن
را بیاموزد. مانیتیزم : بنیان آن را به مسمر منتسب می کنند پیروان این
تئوری یا مکتب فکری معتقدند که موجودات واجد یک انرژی خاص مغناطیسی هستند
که بکمک آن می توانند بر روی موجودات دیگر اثر بگذارند. این اثر می تواند
درمانی نیز باشد. در اینکه این عقاید تا چه حد مبنای علمی دارد با افزایش
آگاهیها و اطلاعاتتان ،قضاوت نهایی با شما خواهد بود. قابلیت هیبنوتیزم
پذیری : حداکثر عمق خلسه ای که پس ازتجربه چهار تا پنج بار فلسفه هیبنوتزم،
شخص بدان دست می یابد قابلیت هیبنوتزم پذیری می گویند. معمولاً هیبنوتیزم
پذیری یک شخص خصوصیت ثابتی می باشد ولی به طور شایع دیده می شود که فردی
چند بار خلسه هیبنوتیزم را تجربه می کند و فرضاً به حالت سبکی فرو می رود
ولی در تجربه ای دیگر فرد خلسه عمیقی را تجربه می کند. در اینجا نباید این
را به حساب تغییر خصوصیات روانی می بگذاریم بلکه در ابتدا باید به عوامل
شایعتر و موثری نظیر تغییر هیبنوتیزور، شرایط محیطی و انگیزه سوژه برای
تجربه هیبنوتیزم و ... فکر کنیم. عمق خلسه : برای عمق خلسه هیبنوتیزم تقسیم
بندیهای متعددی ارائه شده است یک تقسیم بندی رایج و عملی این است که خلسه
هیبنوتیزم را به شش طبقه مختلف تقسیم می کنند.خلسه سبک 2 خلسه سبک 3 خواب
سبک 4 خواب عمیق 5- سومبنابولیسم سبک 6- سومبنامبویسم عمیق. اما درجه بندی
مهمتر و علمی تر از این و در عین حال آسان از لحاظ علمی، تقسیم بندی دیویس
می باشد. در این تقسیم بندی، خلسه هیبنوتیزم به 30 پله درجه بندی شده است.
که خود به 3 پله ده تایی تقسیم شده است. جزئیات آن بماند برای بعد اما
فعلاً برای مثال بدانید که فرضاً ریلدکسشن یا وانهادگی عمیق جسمی و روانی
در پله پنجم این جدول قرار دارد ویا پدیده کاتالپسی یا پل انسانی که با
تلفیق می توان بدن فرد را به حالت سفتی منتشر عضلانی درآورد و یک اسپاسم
عمومی برای فرد ایجاد کرد که این سفتی در حدی است یعنی عمقی از خلسه که با
بازکردن چشمها نیز حالت خلسه همچنان برقرار مانده و پدیده های عجیب و جالب
توجه هیبنوتیزم، جدایی از محیط، تجربه توهمات گوناگون با تلقین و... که
اغلب در این عمق از خلسه رخ می دهد شروعش از پله 20 می باشد.


<>

عشق تنها نیروی خلاق

ارسال‌کننده : مهدی در : 89/6/26 7:35 عصر

هر جا قدم میگذارید بذر
عشق بپاشید و قبل از همه در خانه خودتان.به فرزندان خود ، به همسر خود ، به
همسایه های خود ، به هموطنان خود ، به مردم دنیا عشق بورزید... نگذارید
کسی از پیش شما برود مگر اینکه خوشتر و امیدوارتر از وقتی باشد که نزد شما
می آید. حتضور زنده و مجسم محبت خدایی باشید. محبت را در لبخند ، در چهره ،
در چشمها و در سلام گرم خود به دیگران پیشکش کنید.
                                                                                               
      " مادر ترزا "

یک استاد جامعه شناس به همراه دانشجویانش به
محله های فقیرنشین بالتیمور رفت تا در مورد ??? نوجوان و زندگی و آینده
آنها تحقیقی تاریخی انجام دهد. از دانشجویان خواسته شد ارزیابی خود را
درباره تک تک این نوجوانها بنویسند. دانشجویان درباره همه آنها یک جمله را
تکرار کردند : او شانسی برای موفقیت ندارد.

?? سال بعد استاد جامعه شناسی دیگری به سراغ
این تحقیق رفت. او از دانشجویان خواست دنباله این تحقیق را بگیرند و ببینند
بر سر آن نوجوانها چه آمده است. ?? تن از آنها از آن محله اسباب کشی کرده
یا مرده بودند. از میان ??? نفر باقیمانده ??? نفر به موفقیتهای غیر عادی
دست پیدا کرده بودند و وکیل ، پزشک  و تاجرهای معتبری شده بودند. این جامعه
شناس حیرت کرد و تصمیم گرفت در این باره تحقیقات بیشتری بکند و خوشبختانه
توانست همه آن افراد را پیدا کرده و از تک تک آنها بپرسد که دلیل موفقیت
شما چیست؟
و پاسخ همه یکسان بود: دلیل موفقیت ما معلم ماست.

آن معلم هنوز زنده بود. استاد او را که پیرزنی
فرسوده ولی هنوز هوشمند و زیرک بود ، پیدا کرد تا از او فرمول معجزه گری را
که از نوجوانهای محلات فقیر نشین انسانهای شایسته و موفقی  ساخته بود ،
بپرسد. چشمهای معلم پیر برقی زد و لبهایش به لبخندی عطوفت آمیز از هم گشوده
شد. پاسخش بسیار ساده بود.

او در کمال لطف و تواضع
گفت: من عاشق بچه ها بودم.




<>

بحر در کوزه نگنجد

ارسال‌کننده : مهدی در : 89/6/26 7:35 عصر

ظرف ادراک ما را اندازه
ای است که به عنایت حق بسته است و به اعتقاد و همت ما ، که هر چقدر همت و
اعتقاد سیر صعودی اش را طی کند ، عنایت حق نیز بیشتر شامل حال اهل عمل قرار
میگیرد.

"وان من شیء الا عندنا
خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم."
سخن بی پایان است اما به قدر
طالب فرود می آید.

چون در خدمت عطار آمدی شکر بسیار است ، اما می
بیند که سیم چند آوردی به قدر آن شکر دهد. سیم اینجا همت و اعتقاد است ؛ به
قدر همت و اعتقاد سخن فرود آید. همچنین آدمی بیاید که او را در دریاها بس
نکند و آدمی باشد که او را قطره ای بس باشد و زیاده از آن زیانش دارد و این
تنها در عالم معنی و معلوم و حکمت نیست در همه چیز است.

هر آنکه طاعت بیشتر کند و
اطاعت خدای تعالی ، مزدش به تأخیر افتد اما این تأخیر را اجر و لذتی است
که ارزش عاشق را می نمایاند و اینکه بوسه بر کاکل چنین خورشیدی ، جانت را
می خواهد و نه هر مطاع بی ارزش دیگری را.

حکایت آورده اند که حق تعالی میفرماید: "ای
بنده من حاجت تو در حالت دعا و ناله زود برآوردمی اما در اجابت آن تأخیر می
افتد تا بسیار بنالی که آواز و ناله تو مرا خوش آید ".

بطور مثال دوگدا بر در شخصی آمدند ، یکی مطلوب و
محبوب و دیگری عظیم و مغبوض . صاحب خانه گوید به غلام که زود و بی تأخیر
به آن مغبوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود و آن دیگر را که محبوب
است وعده بده که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.





<>

رویاهایتان را آشکار کنید.

ارسال‌کننده : مهدی در : 89/6/26 7:34 عصر

بیشتر ما یاد گرفته ایم که مدام در پی چیز بعدی
و بعدی و بعدی باشیم و خود را متقاعد کرده ایم که شادی ما فقط در مقصد
مطلوبمان قرار دارد. خودمان را در چرخه پایان ناپذیر خواستن و انتظار کشیدن
گرفتار کرده ایم.

وقتی برای خوشحال بودن و برای تجربه خوشی و
نشاط و موفقیت در انتظار " آن روز که ..." هستیم ، در توهمی زندگی میکنیم
که موجب دلمردگی ما شده است و توان لذت بردن از زندگی کنونی را از ما
میگیرد.

رؤیاها با رنگها و مزه های مختلف به سراغمان
میآیند و بیشتر اوقات ما آنها را با هدف اشتباه میگیریم. "وقتی که عاقبت به
... برسم". "همین که این دوره ی ... بگذرد، رژیم میگیرم و به سلامتی ام
توجه میکنم" و... این طرز فکر مارا دچار خشم و ناتوانی و نارضایتی مداوم
میکند.
رؤیاهایمان سالهای پیاپی فریبمان میدهد و چشمانمان را می بندد و
ما را در انجام تغییراتی که میخواهیم ناتوان میکند.

فقط زمانی نیروی متعالی
کردن زندگیمان را در اختیار خواهیم گرفت که رؤیاهایی که ما را در آرزوی و
انتظار تغییر وضعیت نگاه داشته اند آشکار کنیم.

از شما می خواهم که خوب نگاه کنید و ببینید
منتظر چه هستید. کدام رؤیای "یک روز..." مدام
شادی و رضایتتان را به تعویق می اندازد.
وقتی خوشحال خواهم بود که: این
مقدار پول در بیاورم، به دانشگاه بروم، شغل خوبی پیدا کنم، به وزن دلخواهم
برسم، بدهی هایم را بپردازم.

اگر یکی یا بعضی از این عبارات برایتان آشناست
احتمالا در رؤیایی گرفتار شده اید که امکان نشاط و موفقیتی را که شایسته آن
هستید از شما میگیرد.

برای آنکه فراسوی
رؤیاهایتان بروید و واقعا زندگی رؤیایی خود را بیافرینید باید آنچیزی را که
واقعا به دنبالش هستید آشکار کنید و ببینید که وقتی سرانجام به آرزوی خود
برسید چه احساسی خواهید داشت.

اگر در آرزوی شهرت هستید میخواهم بگویم که در
واقع شما به دنبال شهرت نیستید بلکه خواهان احساسی هستید که فکر میکنید
شهرت به شما میدهد. با جواب دادن به این سؤال که "وقتی بینهایت مشهور شوم
چه احساسی خواهم داشت؟" متوجه میشوید که واقعا خواستار چه هستید. شاید
احساس ارزشمند بودن ، قدرتمند بودن ، مهم یا خاص بودن برایتان مطلوب است.

بسیاری را میشناسم که فکر میکنند اگر کمی پول
بیشتر ، موفقیت یا شهرت یا هر چیز بیشتر دیگری داشته باشند خوشبختی را پیدا
میکنند اما این یک خیال و یک توهم است!

اما چطور میتوان به شادی
دست یافت؟ فقط کافیست که خیالاتمان را تشخیص دهیم  و  از خودمان بپرسیم:
اگر این اتفاق رخ دهد چه احساسی به من دست خواهد داد؟ بعد روند بخشیدن آن
احساس به خودمان را آغاز کنیم و آن گام به راستی زندگی ما را متحول میکند.

وقتی متعهد میشویم که به
نیازهایمان رسیدگی کنیم و احساساتی را که آرزو داریم به خودمان ببخشیم
معجزه حقیقی رخ میدهد و می بینیم که هر چیزی را که آرزومندش هستیم در دسترس
ما قرار دارد
، آنگاه خواسته های ما واقعیتی میشود که میتوان
مطالبه اش کرد البته به شرطی که حاضر باشیم کارهای لازم را انجام دهیم و
مسؤلیت نیازهایمان را بپذیریم.


اقدام کنید و خیالات خودتان
را بررسی کنید:

شرحی از زندگی خیالی موردنظرتان را که
امیدوارید روزی به آن برسید بنویسید. خیالاتتان را تجزیه و تحلیل کنید تا
تشخیص دهید که امیدوارید با تحقق آنها به چه احساسی دست پیدا کنید.
بعد
یک کار را مشخص کنید که با انجام دادنش بطور روزانه بتوانید همان احساسی
را که دنبالش هستید در خودتان بوجود آورید. البته خودتان
را متعهد کنید که صد در صد مسؤل آفرینش احساس مطلوبتان باشید.




<>

برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه

ارسال‌کننده : مهدی در : 89/6/26 7:32 عصر

در بحث رسیدن به موفقیت بحث برنامه ریزی و کنترل
ضمیر ناخودآگاه یک بحث بسیار اساسی است زیرا که این ضمیر ناخودآگاه است که
نظام باورهای ما را میسازد . ضمیر ناخودآگاه مانند کامپیوتر شگفت انگیزی
است که در درون انسان قرار دارد و تمام سرنوشت انسان در دست این کامپیوتر
است و این کامپیوتر است که نظام باورها و شخصیت او را می سازد و تمام اعضاء
و جوارح غیر ارادی را کنترل می کند و لذا اگر ما بتوانیم این کامپیوتر را
بشناسیم و آن را برنامه ریزی کنیم , می توانیم از
خود انسان زیبای دیگری بسازیم
 .

ضمیر ناخودآگاه یک کامپیوتر است که ورودیهای خود
را از شش کانال دریافت می کند . تمام اطلاعاتی که در هر لحظه انسان از
طریق حواس پنجگانه خود دریافت می کند , یک نسخه از آن نیز به ضمیر
ناخودآگاه می رود. هم چنین در هر لحظه هر رشته فکری انسان و هر اندیشه او
یک نسخه اش به ضمیر ناخودآگاه او منعکس می شود . و این اطلاعات توسط ضمیر
ناخودآگاه پردازش می شود و حاصل آن یک خروجی خواهد
بود که باعث ساختن نظام باورها و شخصیت انسان می شود و یا اینکه این خروجی
بر روحیه و فیزیولوژی بدن تاثیر می گذارد و یا اینکه در دنیای بیرون از
انسان اثری را برای او پدید می آورد .

آنچه را که به عنوان دستاوردهای
زندگی یک انسان بدست می آید در واقع توسط ضمیر ناخودآگاه حاصل شده است و انسان می تواند با کنترل کردن ورودیهای ضمیر ناخودآگاه
دستاوردهای زندگی خود را کنترل کند
. من در اینجا اصولی را به صورت
فهرست وار بیان می کنم که باعث برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه می شود

?- اصل خود هشیاری ,خود
بیداری و اشراف و بصیرت لحظه به لحظه به خود (self consciouness)
 

بهترین
راه برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه , توجه لحظه به لحظه انسان نسبت به خود است
و اینکه مرتبا به خود بگوید که من با اجرای اصول تکنولوژی فکر (( انسان زیبای دیگری شده ام ))

?- اصل استفاده از قدرت
تمرکز (power of focu
s)

انسانی که مرتبا روی بدبختی ها و
زشتی های زندگی متمرکز می شود زندگیش به قهقرا می رود و کسی که مرتبا به
زیباییهای زندگی و نقاط امید بخش تمرکز می کند زندگیش قرین سعادت و موفقیت
می شود و این خاصیت تمرکز است

?- اصل استفاده از قدرت
سوال (power of question)

کیفیت زندگی شما را نوع سوالاتی تعیین می کند که شما از خود می
پرسید

?- اصل استفاده از جملات
تاکیدی و تصدیقی مثبت

من انسان زیبای دیگری شده ام

? - اصل تصویر سازی ذهنی

ثروتمند ترین و موفقترین انسانها
کسانی هستند که بیشتر و بهتر از بقیه توانسته اند در ذهن خود خیال پروری
مثبت بکنند
. بر شما باد که زیباییهای زندگی
را ابتدا در ذهن خود خلق کنید و بدانید آنچه را که شما در ذهن خود تجسم
(تخیل) می کنید , می توانید در دنیای واقعیت ها خلق کنید و
این قدرت انسان است




<>

راز و شروع

ارسال‌کننده : مهدی در : 89/6/26 7:18 عصر

سال گذشته زندگی
من از هم پاشیده بود. خسته و درمانده بودم، ناگهان پدرم مُرد و روابطم با
همکاران و کسانی که دوستشان داشتم آشفته شد. آن زمان نمی‌دانستم باید چه
کار کنم. در این ناامیدی بزرگ بود که به بزرگ‌ترین نعمت زندگی‌ام رسیدم.
ناگهان
در حین ورق زدن یک کتاب قدیمی مربوط به صد‌سال پیش که به خواهرم هیلی (
Hayley) داده بودند، نگاهم به”‌راز‌“
یا به عبارتی راز زندگی افتاد. سعی کردم رازی را که این کتاب در موردش صحبت
می‌کند، در طول تاریخ جستجو کنم. نمی‌توانستم باور کنم که این همه آدم این
راز را می‌دانستند. منظورم آدم‌های بزرگی مثل افلاطون، شکسپیر، نیوتن،
هوگو، بتهوون، لینکلن، امرسون، ادیسون و انیشتین است.
نمی‌توانستم باور کنم. از خودم
می‌پرسیدم: ”آیا همه این راز را می‌دانند؟“ شور و شوق زیادی داشتم تا ” راز
“ را با کائناتیان سهیم شوم و شروع به جستجوی افرادی کردم که در میان ما
زندگی می‌کنند و این راز را می‌دانند.
یکی‌یکی سر و کله آن‌ها پیدا
شد. انگار تبدیل به یک‌‌‌ آهن‌ربا شده بودم و آن‌ها را جذب خود می‌کردم:
جستجو را آغاز کردم. این افراد بزرگ یکی پس از دیگری به سمت من کشیده
می‌شدند.
وقتی معلم بزرگی را می‌یافتم،
مرا به معلمی دیگر راهنمایی می‌کرد و این زنجیره به‌طور کامل شکل گرفت. اگر
در مسیری اشتباه گام بر‌می‌داشتم، چیز دیگری توجهم را جلب می‌کرد و همین
انحراف از مسیر اصلی باعث می‌شد با معلم بزرگ دیگری آشنا شوم. حتی زمانی که
وارد اینترنت می‌شدم و ”تصادفی“ روی لینکی کلیک می‌کردم، وارد صفحه‌ جدیدی
می‌شدم و اطلاعاتی حیاتی بدست می‌آوردم. بعد از گذشت فقط چند هفته
توانستم” راز “ را در طول قرون گذشته جستجو کنم و افراد معاصری را شناسایی
کنم که به‌خوبی این راز را می‌دانند.
 



<>

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >